Thursday, May 22, 2014

قهوه ای

من رویین تنی بودم
که نمی دانستم
چشم های تو
پاشنه ی آشیل من است.


سعید شجاعی 

Sunday, May 18, 2014

آرامش

آرام گرفته ام؛ 
پس از سالها طغیان 
غمی جاری در افکارم  
آرام گرفته است با تو. 


سعید شجاعی 

Thursday, May 15, 2014

شوکا و بهار نارنج

به اردیبهشت که می رسیم
تو را در عطرهای ملایم
می یابم،
از شکوفه ها و عطر بهار نارنج
تا عطر چای بهاره،
به اردیبهشت که می رسیم
حتی یاد تو در ذهن خسته ی من شکوفه می زند،
اردیبهشت فصل عجیبی ست شوکا،
انگار به یک عروسی بی عروس دعوت شده ایم
که غم پنهانی در بین لبخندهایش پیداست.
از اردیبهشت که بگذریم
من به حول و حوش سی سالگی رسیده ام
و هنوز از تو هیچ خبری نیست.
مدتی قبل سر به شهر گذاشتم
و تمام تنهایی ام را قدم زدم،
مدتی به چراغ های رنگارنگ
اندکی به آدم های عجول و همیشه بد خلق
و کمی هم به ساختمان های به ظاهر خوشبخت خیره ماندم،
اما هیچ چیزی به اندازه ی یک کوچه بن بست
که روی دیوارش یاسی مهربان دامن گسترده بود مجذوبم نکرد،
راستی از اردیبهشت گفتیم
شوکا چه قدر بد است که مردم شهر
اردیبهشت را نمی شناسند،
عطر اردیبهشت در خیابان های شان گم شده است
و هیچ کسی به پیشواز شکوفه ها نمی رود،
درست است که دنیا بدون تو
همیشه غمگین است
اما در شب های شهر
آدم ها شکار دلتنگی می شوند،
با این که تمام شهر را چراغانی کرده اند
اما در بهبود حالشان افاقه ای نکرد؛
شوکا در شهر انگار
تو چندین برابر نبودی.
شوکا به اردیبهشت رسیدیم
به عطر بهار نارنج
به عطر چای بهاره
به عطر گلهای ناب
و بوی خوش دریا،
اردیبهشت شمال است
و شمال بی تو حال اردیبهشت هایش
چندان تعریفی ندارد.
درست است که بی تو
تمام دنیا غمگین است
و من حضورت را دوست دارم،
اما وقتی تو باشی
حال اردیبهشت خوب است
و من با لبخند به سی سالگی ام سلام می گویم.

سعید شجاعی

Wednesday, May 14, 2014

آلزایمر

روزی آنقدر فراموشت می کنم
که دیگر نمی شناسمت، 
آلزایمر
در خانواده ما ارثی است.

سعید شجاعی 

Sunday, May 11, 2014

دوست دار

هیچ اجباری در کار نیست
می توانی هر طور که دوست داری،
دوستم بداری.


سعید شجاعی 

Saturday, May 10, 2014

هشدار جهانی

به سازمان ملل خواهم رفت
تا هشدارم جهانی باشد
از آدم هایی که همیشه
جای خالی خود را
در زندگی دیگران جا می گذارند.  

سعید شجاعی 


Friday, May 9, 2014

وسواس

وسواس گرفته ام،
انگار با هیچ اشکی
این بغض سبک نمی شود.

سعید شجاعی 

دلتنگی

چیزی شبیه دل پیچه،
آسم و سرگیجه
می گیرد دلم،
در عصر جمعه.


سعید شجاعی 

Thursday, May 8, 2014

غریبه آشنا

غریبه ها آشنا می شوند
آشناها غریبه،
اما تو
همچنان تویی.

سعید شجاعی