Friday, October 24, 2014

پانتومیم

این شعر
یک پانتومیم غمگین است
که دست روی دست گذاشته
و به تو فکر می کند.


سعید شجاعی

دو، هشت ، نودوسه 

Wednesday, October 15, 2014

قتلگاه

دوری از تو
مرا سر به نیست می کند
 و دلتنگی می داند که چرا این جاده ها
مرگ بار ترین خطوط جهانند.


سعید شجاعی

بیست و سه ، هفت ، نودوسه



Sunday, October 12, 2014

تحت تعقیب

دست از تعقیب عاشقانه هایم بردارید،
بگذارید در شعرهای پاییزی ام 
اندکی با او خلوت کنم.

سعید شجاعی

بیست ، هفت ، نودوسه 

Thursday, October 9, 2014

مرگ و میر

تنهایم نگذار، 
این روزها آدمها 
با بهانه های ساده ای می میرند.


سعید شجاعی 

هفده، هفت، نودوسه 

Wednesday, October 8, 2014

کوتاه

از وقتی که کوتاه کردی
دست هایت را از موهایم
دیگر هیچ رنگی
به من نمی آید.    

سعید شجاعی

شانزده، هفت، نودوسه 

Sunday, October 5, 2014

آغاز

بگذار برای همه چیز 
دیر شود،
دلم قرص است  
که مرا،  
درست و  سر وقت 
دوست خواهی داشت. 

سعید شجاعی 

سیزده، هفت، نودسه  

Saturday, October 4, 2014

چرخش

نگرانم که این دوری
مختصات مرا در آغوشت 
جا به جا کند. 

سعید شجاعی

دوازده، هفت، نودوسه 

Wednesday, October 1, 2014

بی چتر

تمام حرف پاییز این است 
که این باران 
چتر نه،    
تو را می خواهد. 


سعید شجاعی 

نه، هفت، نودوسه