Friday, November 27, 2015

دشمن

بی سبب نبود
نفوذ لبخند های فتنه خیزت
در شالوده ام،
آه چه دیر شناختم ات
تو دشمن سی ساله من بودی.

سعید شجاعی
ششم، نه، نودوچار

Tuesday, November 17, 2015

آن مرد

باران می بارد 
و من تمام قصه ها را 
قدم زده ام،  
بگو در کجای الف بای تو 
در باران خواهم رسید. 

سعید شجاعی 
بیست و شش، هشت، نودوچار
 

Monday, November 16, 2015

پاییزی

بی باران هم،
تو تماشایی ترین
اتفاق پاییزی.

سعید شجاعی
بیست و پنج، هشت، نودوچار

Wednesday, November 4, 2015

مستی

بیداری ما شایعه ای بیش نبود،
بعد از تو دگر
هوشیاری ما صحت ندارد.

سعید شجاعی

سیزده، هشت، نودوچار

Monday, November 2, 2015

سرکش

چون موجی سرکش،
یاد تو
مرا در دنج ترین خلوتم
غرق می کند.

سعید شجاعی
یازده،هشت، نودوچار