سکوت سفید
Saturday, December 31, 2011
هم خون
گویا خدا وقتی حوا را آفرید
که کار از کار گذشته بود.
غم تنهایی
با خون آدم در آمیخت.
سعید شجاعی
Thursday, December 29, 2011
آدم برفی
آدم برفی ایی درست میکنم
درست شبیه کسی که نمی شناسمش
دلم از حضوراین حجم سرد
گرم میشود.
سعید شجاعی
Monday, December 26, 2011
ساعت وهم
من این بار
از ارتفاع پست ساعت های بی تکرار
از انکار سایه های بر دیوار
از تمام خودم
کوچ میکنم.
بگذار خیال کنند من خودکشی کرده ام.
سعید شجاعی
هیچ و پوچ
متعجبم که چگونه
همه چیز
از هیچ آغاز
و با هیچ پایان می یابد.
سعید شجاعی
Newer Posts
Older Posts
Home
Subscribe to:
Posts (Atom)