Wednesday, July 31, 2013

خبر های سوخته

مهم ترین خبر دنیا
بحران ِ نبودن تو در این خانه بود
که در سکوت رسانه ها
فقط مرا
به چالش کشید.


سعید شجاعی

Tuesday, July 30, 2013

شب شعر

دوست دارم تا صبح
شاعری کنم
و بی خیال ِ تمام ِ کلمه ها
عاشقانه ببوسمت.


سعید شجاعی 

بهار سبز

 پشت ِ بهار چشمانش
گندم زاری بود
که در باد می رقصید،
و من چون کشاورزی پیر
تمام خطوط زمین را
نوازش می کنم.


سعید شجاعی 

باران است

دعا می کنم
که خدا وجود داشته باشد، 
 حیف است 
که به خاطر این  باران زیبا،
کسی نباشد که از او تشکر کنم.

سعید شجاعی 

Monday, July 29, 2013

انتقام

لطفن بیشتر از تمام دنیا
دوست ام  بدار،
می خواهم از دنیایی انتقام بگیرم
که مرا بی تو تنها می گذاشت.


سعید شجاعی

Friday, July 26, 2013

آشکار

جمعه ها غروب
به بهانه ی تو،
دلتنگی از زندگی ام
بیرون می زند.


سعید شجاعی 

Thursday, July 25, 2013

فصل فراموشی

همچون شومینه ای
فراموش شده 
در ظهر تابستان، 
دلسرد وُ ساکتم. 

سعید شجاعی 

هیمالیای بیمار

آسوده باش فرهاد،
در انتهای این قصه
پسران کوه
به خواب ِ شیرین می رسند.


سعید شجاعی 

Wednesday, July 24, 2013

تقلا

به اندازه ی یک نامه ی بلند
پُرم از حرف های اضافه،
چیزی عاشقانه تر از دوستت دارم بگو
و خلاصم کن.


سعید شجاعی 

Monday, July 22, 2013

گریزگاه

از خانه به خیابان
و از خیابان به خانه می گریزم،
تنهایی
همه جا در کمین است.


سعید شجاعی 

Friday, July 19, 2013

خورشید خسته

تمام هفته به انتظار کسی هستم
که تنهایی را 
از جمعه هایم بگیرد، 
و این غروب خسته
سرانجام
به شبی عاشقانه ختم شود.


سعید شجاعی 

Thursday, July 18, 2013

دست ها

دست هایت را می گیرم  
و دعا می کنم،  
دست هایت را می گیرم
و خدا می داند که دیگر 
هیچ چیز مهم نیست. 


سعید شجاعی 

وفایت

کسی بی وفا نبود،  
این ما بودیم 
که بی دلیل دل بستیم. 

سعید شجاعی 

ماندنی

قرار بود دنیا جای خوبی باشد،
تو اهل ماندن نبودی
و همه چیز بهم ریخت.


سعید شجاعی 

Wednesday, July 17, 2013

آفریقا

اینجا  
همیشه قحطی تو است
و من در آفریقای تنهایی
به شدت بحرانی ام.


سعید شجاعی 

Sunday, July 14, 2013

معمولیست

عصرها 
از کار که بر می گردم،  
آنقدر پرسه می زنم 
تا تمام ِ تنهایی ام 
در خانه بخوابد، 
وقتی در انتهای شب 
کلید می اندازم،  
سکوت خانه ام 
دیگر غم انگیز نیست. 



سعید شجاعی 


Saturday, July 13, 2013

نغمه های دور

مرا چون نغمه ای
فراموش شده،
به یاد آر.


سعید شجاعی 

Friday, July 12, 2013

غافلگیر

روی تن ات 
از بی راهه می روم 
و خدا را 
غافلگیر می کنم، 
همیشه می دانستم 
که بهشت 
زیر پیراهنت پنهان است.   


سعید شجاعی


جمعه های خیس

من جمعه ای می شناسم،  
که به غروب نرسیده 
بغضش می ترکد، 
تقویم من 
پـُر از جمعه های خیس است.


سعید شجاعی 

دست های خالی

متاسفم بانو،
اوضاع مالی ام
آنقدر خوب نبود
که بتوانم دوستت داشته باشم.


سعید شجاعی 

Thursday, July 11, 2013

عاشقانه های منتظر

چه کسی می فهمد 
سکوت ِ هزار واژه را،   
که هر روز بدون تو 
غمگین تر می شوند. 


سعید شجاعی 

Wednesday, July 10, 2013

دکتری

وقتی با یک بوسه می شود
خوب ِ خوب شد،
دیگر این همه دوا وُ دکتر لازم نیست.



سعید شجاعی

نا پیدا

برای تو نه
دلم برای خودم
تنگ شده است،
وقتی نیستی
من هم به شکل مرموزی
ناپدید می شوم.


سعید شجاعی

آفتابی

آب که از سر ما گذشت،
با هر هوایی که می توانی
به دیدنم بیا.


سعید شجاعی

کنارت

اخبار دروغ می گفت،  
نه خبری از جنگ وُ انفجار بود 
و نه بحران های گوناگون، 
دنیا کنار تو 
بی نهایت آرام بود. 


سعید شجاعی 

یکی هست

یک نفر هست
که دوستم دارد،
شاید خودش هم نداند،
ولی من
مطمئنم که یک نفر هست.


سعید شجاعی 

Monday, July 8, 2013

گرم

هنوز گرم است، 
انگار پیش از رفتن 
روی همین شعر 
دراز کشیده بودی. 

سعید شجاعی 

Thursday, July 4, 2013

تظاهر

بیچاره شاعر
تمام ِ عاشقانه هایش
بوی تنهایی می داد.


سعید شجاعی

بغض یک لبخند

آنقدر دلم برایت تنگ شده است
که با دیدنت نمی دانم
باید بخندم یا گریه کنم.


سعید شجاعی