Thursday, October 31, 2013

گرفتاری

طوری چشم مرا گرفته ای
که دلم با هر بهانه ای
می گیرد.


سعید شجاعی 

Tuesday, October 29, 2013

متفاوت

بی تفاوت تر از آنی
که دوستم داشته باشی،
بعید است حال مرا بفهمی.


سعید شجاعی 

Monday, October 28, 2013

آشنا

تو را آنقدر بلدم
که می دانم
هنوز نمی شناسی ام.


سعید شجاعی 

یادآوری

نمی خواستم مثل همه ی آدم ها 
فقط به بود و نبودت عادت کنم، 
من تو را بیشتر از اندازه ام 
دوست داشتم 
که حالا از یادم نمی روی. 


سعید شجاعی  

Sunday, October 27, 2013

بدخیم

چیزی در سینه ام 
به شکلی بد خیم 
تو را می خواهد. 


سعید شجاعی 

یک مرد

تمام شهر بوی سیگار گرفت،  
من هنوز نبودن تو را 
در شهر قدم می زنم. 


سعید شجاعی

Saturday, October 26, 2013

باش

اگر تو نبودی ادبیات نبود
نامه های عاشقانه،
فال حافظ
غزل های سعدی،
اگر تو نبودی
نمی دانم چه بلایی سر باران می آمد
و فصل ها غمگین می شدند،
اگر تو نبودی
دنیای بدی داشتیم،
اگر تو نبودی
کسی مرا از این همه فاصله
دوست نداشت
و من دلم برایت این همه تنگ نبود،
اگر تو نبودی
دیگر کسی شاعر نمی شد.



سعید شجاعی

ویرانه شود

با این همه پاییز وُ باران،  
شهر بیش از این 
 تحمل تنهایی ام را ندارد. 


سعید شجاعی 

Friday, October 25, 2013

یک جمعه دیگر

جمعه ها با تو،  
روزهای هفته را 
گم می کنم. 


سعید شجاعی 

وارث

از پس سکوتی سی ساله
با من حرف بزن،
لب هایت
ارث پدری من است.  



سعید شجاعی 

Thursday, October 24, 2013

رفتن

دیگر جایی برای رفتن ندارم، 
من از تمام آغوش های دنیا
جا مانده ام. 


سعید شجاعی  

خود خدا

بهشت پیش کش،
این جهنم را
از من بگیر.


سعید شجاعی 

Wednesday, October 23, 2013

ترک

خودم را به تنهایی بسته ام 
تا خوب از چشم هایم چکه کنی، 
هر اعتیادی که به تو داشتم 
باید به ناچار ترک شود. 


سعید شجاعی 

درک

عشق من، می فهمم ات،
دیگر هیچ سلامی
بی خداحافظی نیست.


سعید شجاعی 

Tuesday, October 22, 2013

حال سال

چند سال است
که تقویم بدون تو،
حال خوبی ندارد.


سعید شجاعی 

Monday, October 21, 2013

نگرانم نشو

زندگی خطرناکی دارم،
بی شب بخیر می خوابم
و بی صبح بخیر بر می خیزم.


سعید شجاعی 

تن به تن

در من گسترش بده
مهربانی ات را،
بگذار بدون خون ریزی
فتح شوم.


سعید شجاعی 

Sunday, October 20, 2013

پاییزی

باران آهسته می بارید 
و من در تو غرق می شدم، 
چه طبیعت عجیبی دارد پاییز. 


سعید شجاعی 

بن بست

نه کسی می آید
و نه کسی می رود،
من در بن بست ترین نقطه دنیا
بنا شده ام.


سعید شجاعی 

Saturday, October 19, 2013

خیلی دور خیلی نزدیک

فراموشم کن،  
شاید من هم 
از تو آموختم. 


سعید شجاعی  

خوبم

از وقتی که دوستم داری،
حال تمام ِ دنیا
خوب شده است.


سعید شجاعی 

Friday, October 18, 2013

آغوشنامه

این بار که در آغوشم آمدی، 
دیگر خودم را 
از تو پس نمی گیرم. 


سعید شجاعی 

چشم ها

مراقب چشم هایت باش،
شعر های زیادی
از آن آب می خورند.


سعید شجاعی 

سیاه لشگر

نه قد وُ قامتم مجال می دهد 
و نه این روزهای سیاه می گذارند 
مرد قصه ای شوم 
که دلم درگیر آن شده. 


سعید شجاعی 

یک روز کامل

تمام تقویم
به یادت سپری می شود
و من جمعه ها را
برای دوست داشتنت
کنار گذاشته ام.
 
.

سعید شجاعی 

Thursday, October 17, 2013

چشم های گیله مرد

برای گیله مردی چون من
تو مثل آوازی آذری می مانی،
نمی فهمم اش
اما دلنشینی.


سعید شجاعی 

Wednesday, October 16, 2013

خوبم

نیازی به اسم ندارم
وقتی تو به این خوبی
در آغوشم می گیری.


سعید شجاعی 

مجبور

من آن ابراهیم ام  
که نمی داند 
با خون خشک شده ی اسماعیل 
بر دستانش چه کند. 


سعید شجاعی 

Tuesday, October 15, 2013

کوتاه و معمولی

اسم مرا 
در حروف الفبا خلاصه کن،
حیف است در این هوا 
بدون خاطره بمانم. 


سعید شجاعی 

خیلی زود

طوری دوستم بدار،
که هیچ وقت
دیر نشود.


سعید شجاعی  

Monday, October 14, 2013

جایت

چه پاییز باشد
چه باران،
اینجا
همیشه جای تو خالیست.


سعید شجاعی

Sunday, October 13, 2013

آرزوی لبخند

گریه که می کنی،
دیگر هیچ آرزویی 
برآورده نمی شود. 


سعید شجاعی 

Saturday, October 12, 2013

نیستم

پیوسته در حال رفتنم،  
اول از یاد 
سپس از دست. 


سعید شجاعی 

Friday, October 11, 2013

کلافه

بی تو،
نمی دانم
با خودم چه کنم.


سعید شجاعی 

خرابی

حتمن باید بروم
تا به نظرت بیایم؟
چه قدر احمقانه
دلخوشی ام خراب می شود.


سعید شجاعی 

فجیع

فجیع ترین حالت جمعه،
چیزی شبیه توست
که در دلتنگی ام اتفاق می افتد.


سعید شجاعی 

Thursday, October 10, 2013

دلی دلتنگ

شاید خودت ندانی
ولی چشمانت،
دندان تیز کرده اند
که دل از من بگیرند.


سعید شجاعی 

پروانه شو

از پس این پیله ی درد
پروانه بیا،
من و تمام گلدان ها
برایت دعا می کنیم.


سعید شجاعی 

Wednesday, October 9, 2013

کنارت

کنارم بمان، 
تو حتی بیشتر از خودم 
به من می آیی. 


سعید شجاعی 

Tuesday, October 8, 2013

شمعدانی هایم

تو که رفتی
من در این خانه غریب شدم،
حتی این گلدان ها
دیگر از دستم آب نمی نوشند.


سعید شجاعی 

کودکم

مراقبم باش،
پس از سی سال
هنوز هم کودکم
و می ترسم که دستانت را
رها کنم.

سعید شجاعی 

رگ بی خوابی ام

رگ خواب من
از دستم دور است
و دلش برایم تنگ می شود.


سعید شجاعی

Monday, October 7, 2013

سپید برفی

پوست تنت
معجزه ی تابستان است
در لباس برف.


سعید شجاعی 

Sunday, October 6, 2013

دلخوش

چین دامنت
دست چینی ست
از دلخوشی هایم.


سعید شجاعی 

Saturday, October 5, 2013

پوسیده

بوی سگ گرفته تنهایی ام،
بس که این دل
از دلتنگی پوسید.


سعید شجاعی 

Friday, October 4, 2013

آرام

آرام جانم
آرامم کن،
بی اندازه ببوس مرا.


سعید شجاعی 

یک جمعه دیگر

جمعه،
غمگین تر از آن است
که در تقویم دیده می شود.


سعید شجاعی 

Thursday, October 3, 2013

زورکی

رفتنی می رود 
ماندنی می ماند، 
به زور که نمی شود 
تنها نماند. 


سعید شجاعی