سکوت سفید
Friday, July 13, 2012
بغضی فرسوده
پلک هایش را بست
نه این که بخوابد
نه این که بمیرد
می خواست به چشمانش
حالی کند
گاهی باریدن خوب است.
بغضی فرسوده
در گلویش بی قراری می کرد.
سعید شجاعی
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment