با قرص ِ اول
لباس های نو می پوشم
و شام خوبی می خورم،
قرص ِ دوم مرا به بانک می برد
به بنگاه ِ املاک و ماشین،
به خرید های بزرگ،
تو با قرص سوم می آیی
و با لبخند به من نگاه می کنی
که بی وصیت نامه
باقی قرص ها را می خورم.
سعید شجاعی
No comments:
Post a Comment