نمی دانم
در کجای زندگی ایستاده ام
که پست تر از خورشید
در سکوت و خاموشی
سقوط می کنم،
نمی دانم چشمانم
در جذابه ی کدام سیاره
غرق می شود
که آسمانش بی دوست
گریه می کند،
نمی دانم شب
از پشت کدام قصه طلوع کرده
که این همه با غم هایم غریبی می کند،
امشب
هیچ رویایی
به خوابم سر نمی زند.
سعید شجاعی