Thursday, October 4, 2012

یک بغل آغوش

چه به درد می خُورَد این همه دلبری 
وقتی هنوز بی شانه اشک می ریزد 
و هیچ کس در بهشت زیبایی اش را نمی بیند. 
سیب ات را بچین حوا 
من وسوسه ی تو ام. 


سعید شجاعی 

No comments:

Post a Comment