Thursday, July 12, 2018

زمین زیر پا


شاید هیچ وقت فکر نمی کردم، که زمین زیر پای آدم چقدر می تواند، در همه جای زندگی اش نقش داشته باشد. 
وقتی زیر پاهایت زمینی سفت باشد، زمینی که بتوانی به روی آن استوار بایستی، دلت قرص است، سرت را بالا می گیری و در کمال امنیت و آرامش به بلند پروازی، به زیبا ساختن پیرامونت می پردازی، به فکر لذت بردن از زندگی ... 
وقتی هوای بالای سرت خوب باشد، وقتی نگران گرما و سرمای هوا نباشی، همه چیز قشنگ تر می شود، مثل پاییز، مثل بهار. آن وقت برای دیدن تمام تغییرات زمین، زمان کافی داری. 
وقت داری که با خیالی آسوده، تمام عطر روزهایت را نفس بکشی و راجب شان شعرهای کوتاه و بلند بخوانی. 
در دنیای پیرامون ما بیشمارند، اتفاقات طبیعی که می توانند حس های خوب و مثبتی را در انسان ایجاد نمایند. اما شگفتی ساز ترین لحظه ای که می توانی داشته باشی آن است که به شکلی عجیب، تمام حس های خوب دنیا را که تا کنون تجربه کرده ای، می توانی در وجود یک شخص ببینی و لمس کنی. فقط یک نفر کافیست که به روی تو بگشاید تمام لذت ها و زیبایی های جهان هستی را. 
در کنارش می توانی در بازارهای شناور ونیز به دنبال عروس های دریایی بگردی وقتی دست به دست یکدیگر داده اید، می توانی تمام پاریس را با عطر زلف هایش بلد شوی، می توانی بی نیاز از هر چیزی، احساس خوشبختی کنی. احساس زنده بودن... 
چشم هایت را ببند و با من به تمام خوبی های جهان فکر کن، در کنار کسی که دوستش داری، همه چیز در پیرامون شما خواهد بود. 
حتی دیگر به دیدن ندیده های جهان نیز، نیاز ندارید، اینجا ابتدای تمام خوشبختی توست. 
دقیقا، همینجا، همین لحظه، در همین خوشبختی کوچک، اگر آن یک نفر، به هر دلیلی، نباشد، برود، تمام شود؛ تمام جهان تا ابد، یک نفر را کم خواهد داشت. 
دیگر مهم نیست که تو در کجای جهان ایستاده ای، زیرا خوشبختی تو، دنیای تو، همیشه یک نفر را کم خواهد داشت. 

سعید شجاعی 
سی و یک، چار، نودوشش

#یادداشت_های_بی_دلیل 

No comments:

Post a Comment