سرم را بالا می گیرم
انگار نه انگار.
دوباره
درد تیر خلاصم
تیر می کشد در جانم
که من در تیر پیر شدم.
دوباره سرم سنگین می شود
از این انگارِ بی انکار.
سعید شجاعی
انگار نه انگار.
دوباره
درد تیر خلاصم
تیر می کشد در جانم
که من در تیر پیر شدم.
دوباره سرم سنگین می شود
از این انگارِ بی انکار.
سعید شجاعی
No comments:
Post a Comment